رمان تک پارتی
رمان تک پارتی جیمین و هانا
هانا دختر نوزده ساله که تو دانشگاه حقوق درس میخونه یه روز سر کلاس با جیمین بحثش میشه و با هم دعوا میکنن جیمین دوست نداشت دعوا کنه ولی. جیمین دوست نداشت دعوا کنه
-: هانا دیگه بسه من دوست ندارم دعوا کنم با تو
+: ببخشید من خیلی زیاده روی کردم
استاد: بخاطر این دعواتون جلسه بعد باید بیاید کنفرانس بدید
هانا و جیمین: چشم
جلسه بعد استاد اومد و گفت
فکر نکنید یادم رفته جلسه قبل دعوا کردید؟ بیاید کنفرانس بدید
هانا رو به رو جیمین وایساد و سوال میپرسید
هانا: رفیق یا عشق
-: عشق
+: عشق یعنی
-: تو
هانا تو شوک بود و جیمین گفت من از وقتی دیدمت عاشقت بودم
بچه ها همه یکصدا: جیمین و هانا باید همو ببوسن
+: من هم دوستت دارم
و هانا و جیمین همو بوسیدن و
بعد چند ماه با هم ازدواج کردن
هانا دختر نوزده ساله که تو دانشگاه حقوق درس میخونه یه روز سر کلاس با جیمین بحثش میشه و با هم دعوا میکنن جیمین دوست نداشت دعوا کنه ولی. جیمین دوست نداشت دعوا کنه
-: هانا دیگه بسه من دوست ندارم دعوا کنم با تو
+: ببخشید من خیلی زیاده روی کردم
استاد: بخاطر این دعواتون جلسه بعد باید بیاید کنفرانس بدید
هانا و جیمین: چشم
جلسه بعد استاد اومد و گفت
فکر نکنید یادم رفته جلسه قبل دعوا کردید؟ بیاید کنفرانس بدید
هانا رو به رو جیمین وایساد و سوال میپرسید
هانا: رفیق یا عشق
-: عشق
+: عشق یعنی
-: تو
هانا تو شوک بود و جیمین گفت من از وقتی دیدمت عاشقت بودم
بچه ها همه یکصدا: جیمین و هانا باید همو ببوسن
+: من هم دوستت دارم
و هانا و جیمین همو بوسیدن و
بعد چند ماه با هم ازدواج کردن
- ۲.۵k
- ۰۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط