رمان تک پارتی

رمان تک پارتی جیمین و هانا

هانا دختر نوزده ساله که تو دانشگاه حقوق درس میخونه یه روز سر کلاس با جیمین بحثش میشه و با هم دعوا میکنن جیمین دوست نداشت دعوا کنه ولی. جیمین دوست نداشت دعوا کنه

-: هانا دیگه بسه من دوست ندارم دعوا کنم با تو

+: ببخشید من خیلی زیاده روی کردم

استاد: بخاطر این دعواتون جلسه بعد باید بیاید کنفرانس بدید

هانا و جیمین: چشم

جلسه بعد استاد اومد و گفت
فکر نکنید یادم رفته جلسه قبل دعوا کردید؟ بیاید کنفرانس بدید

هانا رو به رو جیمین وایساد و سوال میپرسید
هانا: رفیق یا عشق
-: عشق
+: عشق یعنی
-: تو
هانا تو شوک بود و جیمین گفت من از وقتی دیدمت عاشقت بودم

بچه ها همه یکصدا: جیمین و هانا باید همو ببوسن

+: من هم دوستت دارم
و هانا و جیمین همو بوسیدن و
بعد چند ماه با هم ازدواج کردن
دیدگاه ها (۴)

تو توجه کردی به ریکشن نامجون؟ 😂

bts

🙂

رمان عاشقانه هانا و نامجون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط